جلسه حلقه شهید جواد کاظم زاده 23 مهر 93
به گزارش خبرنگار حلقه شهید جواد کاظم زاده ، حلقه در تاریخ93/7/23در محل بسیج دانش اموزی برگزار گردید .
جلسه با قرائت صفحه 102 قرآن کریم آغاز شد
مدحت پس از خواندن تفسیر این صفحه به موضوع اصلی یعنی مفاخره پرداخت
بخشی از گفته های مدحت ؟
رسول خدا (ص) و امیرالمومنین (ع) ، کنار هم نشسته بودند که حسینبنعلی (ع) بر آن دو بزرگوار وارد شدند. نبی (ص) ایشان را در آغوش گرفتند و در دامان خود نشاندند و بین دو چشم و لبانشان را بوسیدند. امام حسین (ع) در آن زمان شش سال داشتند.
علی (ع) عرض کرد: یارسولالله! پسرم حسین را دوست دارید؟
رسولالله (ع) فرمودند: چگونه او را دوست نداشته باشم در حالیکه عضوی از اعضای من است؟
علی (ع) عرض کرد: یا رسول الله! کداممان نزد شما محبوبتر است؟ من یا حسین؟
پس حسین علیهالسلام عرض کرد: پدرم! کسی که شرفش بالاتر باشد نزد نبی دوست داشتنیتر و از حیث منزلت به او نزدیکتر است.
حضرت علی (ع) به فرزندش فرمود: آیا با من مفاخره میکنی؟
عرض کرد: بلی! اگر مایل باشید.
امام علی (ع) به او فرمود: ای حسین! من فرمانروای مومنان، زبان راستگویان، معاون و مددکار مصطفی، خزانهدار علم خداوند و برگزیده او از میان آفریدگان هستم.
من پیشنیان را به طرف بهشت رهبری میکنم. من پرداخت کننده وام و بدهی رسول الله (ص) هستم.
عموی من حمزه سیدالشهدا است که بهشت برین، جایگاه اوست. برادرم جعفرطیار است که با فرشتگان در بهشت پرواز میکند.
من از طرف رسول خدا (ص) منصب قضاوت دارم. من پرچمدار او هستم. من از طرف خدا ماموریت یافتم آیات سوره برائت را برای اهل مکه قرائت کنم. من کسی هستم که خداوند تبارک و تعالی او را از میان آفریدگانش برگزیده است. من ریسمان محکم الهی هستم که خداوند بندگانش را در قرآنش دستور داده به آن چنگ بزنند.
من ستاره درخشان خداوندم. من کسی هستم که فرشتگان آسمانی او را زیارت میکنند. من زبان گویای پروردگارم و حجت او بر بندگانش می باشم. من دست توانای خداوندم. من وجه باری تعالی در آسمانها و جنب آشکار خداوندم.
من کسی هستم که خداوند سبحانه و تعالی در حقم فرمود: بندگانی بزرگوار که از آنها در سخن، کسی سبقت نمیگیرد و آنان به فرمانشان عمل می کنند. من ریسمان استوار خداوندم که گسسته نمیگردد و خداوند شنوای بیناست. من باب خداوندم که از آن باید وارد شد.
من پرچم خدایم بر صراط. من خانه خدایم که هرکس در آن وارد شود در امان است و هر کس که بولایتم و محبتم تمسک نماید از آتش در امان است.
من قاتل پیمان شکنان اهل جمل و ستمگران اهل صفین و خارج شدگان از دین یعنی خوارجم. من کشنده کافرانم. من پدر یتیمان و پناه بیوه زنان هستم.
من آن کسی هستم که فردای قیامت از ولایتم سئوال میشود.
در آیه شریفه "لتسلن یومئذ عن النعیم"، من آن نعمت خداوند تبارک و تعالی هستم که بر بندگانش ارزانی داشتهاست.
من کسی هستم که پروردگار عالم دربارهم و در شأنم فرموده است: امروز دین شما را کامل کردم و نعمت را بر شما تمام نمودم و خشنود گشتم که اسلام دین شما باشد.
پس کسی که مرا دوست داشته باشد مسلمان واقعی است و مومنی است که دین او کامل است.
من کسی هستم که به سبب او هدایت شدید. درباره من و دشمن من، خداوند تبارک و تعالی فرمودهاست: و قفوهم انهم مسئولون
ایشان را نگهدارید تا از آنها پرسش شود. یعنی از ولایت من در فردای قیامت از آنها سئوال میکنند. من آن خیر بزرگ هستم. من کسی هستم که خداوند دین خود را به سبب من در غدیر خم و در معرکه خیبر کامل کرد.
من کسی هستم که رسول خدا (ص) دربارهام فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه. من روح نماز مومن هستم و مقصود از (حی علیالصلاه) و (حی علی الفلاح) و (حی علی خیر العمل) می باشم.
من کسی هستم که بر علیه دشمنانم نازل شد. سائلی تقاضای عذاب نمود کافران را از عذاب، دفاع کننده ای نیست... یعنی کسیکه ولایتم را انکار نمود. و او نعمان بن حارث یهودی لعنت خدا بر او بود.
من دعوت کننده مردم به حوض هستم.
آیا غیر من دعوت کننده مومنین است؟ من پدر ائمه طاهرینم که از فرزندانم می باشند. من ترازوی برابری در روز قیامتم من پیشوای دینم. من رهبر مومنین بسوی خیرات و آمرزش به پروردگارم می باشم.
اصحاب و همراهان من فردای قیامت دوستان من هستند که از دشمنانم دوری کرده و اظهار بیزاری نمودهاند. هنگام مرگ، آنها در مرتبه شهدا و صدیقین می باشند که در پیشگاه الهی خوشحال و شادمان بسر می برند.
من کسی هستم که شیعیانم پیمان بستهاند که با دشمنان خدا و رسول او دوستی نکنند و روابط دوستانه نداشته باشند گرچه پدران آنها و یا فرزندانشان باشند.
من کسی هستم که شیعیانم بدون اینکه به حساب آنها رسیدگی شود وارد بهشت می شوند. من کسی هستم که پرونده شیعیانم که نامهای ایشان در آن است نزد من میباشد.
من یاور اهل ایمانم و برای آنها نزد پروردگارجهانیان شفاعت می کنم.
من با دو شمشیر، ضربه و با دو نیزه، زخم می زنم. من کافران را در روز بدر و حنین کشتم. من شجاعان غرق سلاح و زره را روز احد، به هلاکت رساندم. من عمروبنعبدود را روز احزاب و مرحب را در روز خیبر به قتل رساندم. من کسی هستم که جبرئیل امین درباره او ندا داد: شمشیری جز ذوالفقار نیست و جوانمردی جز علی نمیباشد.
من در پیروزی و فتح مکه مدال افتخار داشتم. من دو بت لات و عزی را بر زمین کوبیدم و شوکت آنها را شکستم. هبل اعلی و مناه ثالثه را من ویران کردم. من آن کسی هستم که بر شانه رسول خدا (ص) بالا رفتم و بتها را فرو ریختم. من کسی هستم که بت یغوث و یعوق و نسر را شکستم.
من کسی هستم که در راه خدا با کافران نبرد کردم. من کسی هستم که انگشتری خود را به فقیری بخشیدم. من کسی هستم که در بستر پیامبر(ص) آرمیدم و خود را به خطر انداختم تا او را از مشرکین حفظ کنم.
من کسی هستم که جنیان از خشم و غضب من هراسناکند. من کسی هستم که خدا به سبب من عبادت می شود. من مترجم وحی الهی و مظهر علم خداوندم.
من پرچم خدایم. من پرچم رسول خدایم من کشنده جنگجویان جمل و صفین بعد از رسول الله (ص) هستم و من قسمت کننده بهشت و دوزخ میباشم.
در این هنگام امام علی (ع) ساکت شد و رسول الله (ص) به امام حسین (ع) فرمود:
ای ابوعبدالله! آیا آنچه را پدرت گفت شنیدی؟ آنچه او برشمرد یکدهم از یکدهم از فضائل او بلکه از هزار هزار فضیلتی است که او دارد و بلکه او بالاتر از همه این فضائل است.
امام حسین (ع) عرض کرد:
سپاس و ستایش مخصوص خداوندی است که ما را بر بیشتر بندگان مومن خود و بر همه جهانیان برتری داد. جد ما را برای نزول قرآن و علوم قرآن یعنی تفسیر و تاویل آن و راستی و صداقت و محل راز امین وحی اختصاص داد و ما را بهترین برگزیدگانش قرار داد و بر تمامی خلق خود رفعت و برتری بخشید.
سپس امام حسین (ع) عرض کرد: اما شما ای امیرمومنان نسبت به آنچه فرمودی راستگو و امین هستی.
پیغمبر اکرم (ص) فرمود: اکنون تو ای فرزندم مفضائل خود را یادآوری کن.
امام حسین (ع) عرض کرد: ای پدرجان! من حسین فرزند علیبنابیطالبم. مادرم فاطمه زهرا سرور تمامی زنان عالم و جدم محمد مصطفی آقا و سرور همه فرزندان آدم است.
ای علی! پدر من مقامی برتر از پدر شما و مادر من مقامی برتر از مادر شما نزد خدا و همه مردمان دارد. جد من بهتر و والاتر از جد شما نزد خدا و همه مردم است.
من در گهواره بودم که جبرئیل با سخنان خوشایند خود مرا نوازش میداد و اسرافیل به دیدار من میآمد.
ای علی! تو نزد خدا برتر از من و والاتر هستی و من به حسب و نسب و به داشتن پدران و مادران و اجدادی که دارم بر تو افتخار می کنم.
و بعد از این گفتگو امام حسین (ع) برخاست و دست به گردن پدرش انداخت و او را بوسید. علی (ع) هم فرزندش حسینبنعلی(ع) را در برگرفت و بوسید و به او فرمود:
خداوند فخر و شرف و دانش و بردباری تو را زیادتر گرداند و آنهایی را که به تو ای ابوعبدالله ستم کنند لعنت کند.